من یار مهربانم
پرستو نقدی
معاون کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه شهید بهشتی
چه خوب که یار مهربان مرا به دوستی پذیرفت. از آن زمان که چشمم به جمال آب و بابا روشن شد و دلخوشی هفتگیم شد خریدن مجله کیهان بچهها به قیمت 20 ریال، چه خواب و خیالها که با خواندن قصههایش دیدم و چه سفرها با شعرهایش کردم و در شهری شمالی به دور از هیاهوی جنگ، "جنگ" را از داستانهای او شناختم. بی شک من نیز همچون دیگران در عمق روح و روانم گرههایی داشته و دارم و یار مهربان هر بار چون چراغی مسیرم را روشن کرد. زمانی که شغلم همنشینی با یار مهربان شد و رسالتم رساندن پیام این یار به دیگران، دریافتم پیوند بین ما همیشگی است. حال شکل انتقال پیام مدام در حال دگرگونی است. ولی چه فرقی می کند.... از یار مهربان آموختم با صبوری گوش دهم، با موشکافی نیازها را ببینم. و همواره به او حق بدهم که در مقابلم ایستاده و طلب نور میکند. حق دهم و راهنمای او باشم همچون یاری مهربان ...