دانشگاه شهید بهشتی

نشست «دیدار شمس و مولانا» برگزار شد

 

به مناسبت بزرگداشت رویداد تاریخی «دیدار شمس و مولانا»، نشستی با همین موضوع و با سخنرانی جناب آقای دکتر محمدعلی موحد دیلمقانی، عضو پیوستة فرهنگستان زبان و ادب فارسی و مولوی‌پژوه برجستة کشورمان، عصر روز یکشنبه 12 آذرماه سال جاری، در محل «تالار محتشم» بنیاد ایران‌شناسی برگزار شد.

این نشست با حضور جناب آقای دکتر حسن حبیبی، رئیس بنیاد ایران‌شناسی، جناب آقای دکتر محمدرضا نصیری، دبیر فرهنگستان زبان و ادب فارسی و جمع زیادی از ادب‌پژوهان و دوستداران تاریخ شعر و ادب فارسی همراه بود.

به گزارش روابط عمومی بنیاد ایران‌شناسی، در ابتدای این نشست پس از پخش سرود ملی جمهوری اسلامی ایران و تلاوت آیاتی چند از قرآن مجید، جناب آقای دکتر موحد در باب موضوع «دیدار شمس و مولانا» به ایراد سخنرانی پرداختند.

جناب آقای دکتر موحد، در ابتدا، سخنرانی خود را حول سه موضوع: «آمدن شمس تبریزی به قونیه و ملاقات وی با مولانا»، «مقالات شمس تبریزی» و «آرامگاه شمس» بیان کردند.

در ادامه ایشان با اشاره بر اینکه در خصوص سالروز تولد مولانا، «هشتم مهرماه»، بزرگداشت‌ها و همایش‌های زیادی، در شرق و غرب عالم برگزار می‌شود، اما درخصوص سالروز ورود شمس تبریزی به قونیه و ملاقات وی با مولانا مراسمی برگزار نشده و بنیاد ایران‌شناسی در این زمینه قدم نخست را برداشته است، به ایراد سخنرانی پرداختند.

بنابر گفتة جناب آقای دکتر موحد،‌ پیشینیان ما در ضبط دقیق تاریخ رویدادها به‌طور معمول‌ چندان مُداقه‌ای از خود به خرج نمی‌دادند و عموماً ما درخصوص تاریخ رویدادها و یا تاریخ تولد و وفات بزرگان دارای تشتت آراء هستیم. بر این اساس، برای تاریخ تولد مولانا تاریخ‌های متفاوتی ذکر شده است. براساس اسناد موجود، مولانا در سال 604 هـ. ق به دنیا آمده؛ اما بنابر نظر «گلپینارلی» مولانا 10 تا 20 سال زودتر از این تاریخ باید متولد شده باشد. بنابراین در سال 642 هـ. ق که این دو همدیگر را برای نخستین‌بار ملاقات می‌کنند، مولانا باید 38 ساله و بنابر نظر «گلپینارلی» 62 ساله بوده باشد.

اما نکتة درخور توجه این رویداد تاریخی آن است که استثنایی به وقوع پیوسته و علاوه‌بر آنکه روز و ماه و سال این واقعه به دقت بیان شده، حتی درخصوص اینکه این دیدار در چه ساعتی از روز به وقوع پیوسته است نیز سند موثق در دست داریم.

بر اساس اسناد موجود تاریخ رسیدن شمس به مولانا بامداد روز شنبه نهم آذرماه سال 642 هـ. ق. عنوان شده و این مهم‌ترین تاریخی است که ما به لحاظ مولاناپژوهی داریم. در واقع این ملاقات تاریخی سرنوشت‌سازترین اثر را بر زندگی مولانا داشته است؛ چرا که تمام آثار مولانا از جمله: «دیوان کبیر» وی، «مثنوی معنوی»، «فیه ما فیه» و تمام مکتوباتی که از ایشان برای ما بجای مانده، محصول دوران پس از رسیدن مولانا به شمس تبریزی است. در واقع، تا پیش از این دیدار مولانا مدرس و واعظی بیش نبوده و اثری از خود برجای ننهاده است. بنابر گفتة جناب آقای دکتر موحد، «دکتر فروزان‌فر» معتقد است شعر مولانا بعد از دیدن شمس، بر مولانا اتفاق افتاده است.

جناب آقای دکتر موحد درخصوص اسنادی که این تاریخ را به صورت دقیق نهم آذرماه بیان کرده به «مقالات شمس»، دو نسخه مربوط به «تربت مولانا»، یک نسخه مربوط به کتابخانة «ولی‌الدین» و «مناقب‌العارفین» احمد افلاکی اشاره کردند. بنابر گفتة ایشان سه نسخة نخست در زمان حیات شمس تبریزی نگارش یافته‌اند.

جناب آقای دکتر موحد در ادامه درخصوص این دیدار چنین بیان داشتند که شمس تبریزی در لباس بازرگانان سفر می‌کرده و در کاروانسراها حجره می‌گرفته است. او برای اقامت در شهرها به مدرسه و حوزه نمی‌رفته و لباس دراویش و روحانیون را نیز نمی‌پوشیده؛ بلکه لباس بازرگانان را به تن می‌کرده و قفل بزرگی بر در حجرة خود همچون تاجران می‌زده است. گویا مال‌التجارة بزرگی در حجرة خود دارد. ایشان در ادامه با اشاره به «مناقب‌العارفین» افلاکی می‌گوید: مولانا با جماعت فضلا از مدرسة پنبه‌فروشان بیرون آمده بود و از خان شکر ریزان می‌گذشت. حضرت مولانا شمس‌الدین برخاست و عنان مرکب مولانا را گرفت که یا امام المسلمین ابا یزید بزرگتر بود یا محمد(ص)؟ و بدین‌گونه شمس، مولانا را مخاطب خود قرار می‌دهد.

جناب آقای دکتر موحد با اشاره بر اینکه «دکتر قاسم غنی»، محقق و ادیب، چنین بیان می‌کند که چه نام خوبی مردم به آن محل داده و آن را «مرج‌البحرین» می‌نامند؛ زیرا آن نقطه محل تلاقی این دو انسان عظیم است. این نام از قصة موسی و خضر در قرآن گرفته شده است و معنای آن «محل تلاقی دو دریا» می‌باشد.

این مولوی‌پژوه برجسته در ادامه چنین بیان داشتند که «گولپینارلی» نیز در کتاب خود که در سال 1959 میلادی نگاشته، و آقای سبحانی آن را ترجمه کرده‌اند، به این موضوع پرداخته است.

ایشان درباب «مرج‌البحرین» همچنین افزودند: مردم در آنجا مانند زیارتگاهی چراغ می‌افروختند و درویشان به زیارت آنجا می‌رفته‌اند؛ اما اینک از این محل اثری باقی نمانده است.

جناب آقای دکتر موحد در ادامه با بیان اینکه زمانیکه مولانا شمس تبریزی را ملاقات می‌کند، در آستانة 40 سالگی بوده و دارای درجة روحانیت شهر بوده و بنابراین ساختار ذهنی وی کاملاً شکل گرفته و براین اساس مولانا نیز اندوختة ذهنی خود را پای شمس می‌ریزد. همچنین شمس نیز مأموریت خود را چنین بیان می‌دارد که برای نجات مولانا آمده است.

ظهور شمس در افق زندگی مولانا و انقطاع او از مریدان، ناخشنودی‌های زیادی را به همراه می‌آورد، به‌ویژه در آن گروه از خراسانیان که از بلخ به قونیه آمده‌اند و 25 سال از مهاجرت آنها گذشته و اکنون مهاجران سالخورده‌ای شده و شمس بساط آنها را به هم می‌ریزد؛ سبب می‌شود تا مولانا مریدان را به حضور خود نپذیرد.

ایشان در ادامه چنین بیان داشتند که دوران مجالست مولانا با شمس، از درون با صلح و از بیرون با چالش مواجه بوده؛ به‌طوریکه همانگونه ‌که شمس به صورت ناگهانی به قونیه وارد می‌شود، به صورت ناگهانی در شعبان سال 645 هـ. ق. نیز این شهر را ترک می‌کند.

با این هجرت، مولانا در پی شمس تبریزی بارها به شام می‌رود، اما شمس به جای شام به تبریز رفته که پیش از رسیدن به مقصد، در خوی درمی‌گذرد.

جناب آقای دکتر موحد درخصوص «مقالات شمس» چنین اظهار داشتند که آیینه‌ای است که شخصیت شمس و سخنانش را در زمان مصاحبت با مولانا بیان می‌کند و «آقای فروزانفر» این مقالات را یکی از گنجینه‌های ادب فارسی می‌داند. بنابر نظر ایشان زبان شمس بو و رنگ و خطاب انبیای عهد عتیق را دارد و خالی از تکلف اما در عین حال سنگین و عمیق است. بعد از یافتن مقالات با دیدن آن پیوندی میان تمثیلات و تعابیر مولانا و آنچه شمس گفته، می‌توان دید؛ که برخی از اشارات شمس تبریز در مقالات عیناَ به قلم مولانا و به طور مفصل بیان شده است. اما عمدة نگارش، برداشت، تلقی و زاویه دید و چنبرة ادراکات شمس بر این نوشته‌ها مستولی است.

ایشان در ادامه درباب «مقالات شمس» چنین بیان داشتند که: ابتدای مقالات، خطابه‌ای گیرا دربارة عشق است که می‌گوید تو چه داری که بر کف دست بگذاری و به خدای خود بدهی که از سر جان هم اگر برخیزی، زیره به کرمان بردن است. تنها چیزی که تو داری و او ندارد، نیاز است. پس نیاز ببر به درگاه او. بی‌نیاز، نیاز دوست دارد. مثنوی هم با آن سی و چند بیت دربارة عشق آغاز می‌شود و ماجرای زرگر که همان ماجرای مولاناست. در بسیاری از موارد سخن شمس موجز است و تفصیل آن در مثنوی به چندین صد بیت شرح داده می‌شود. مقالات توجه بسیاری را برانگیخته است. برخی محققان پیش از چاپ مقالات در حقیقت وجود شمس تردید داشتند، اما مقالات تصویری از یک شخصیت پرحیرت را تصویر می‌کند.

جناب آقای دکتر موحد همچنین درخصوص بیان ماجرای آشنایی شمس تبریزی و مولانا چنین ادامه دادند که شمس مأموریت خود را با کشف مولانا و نجات او از میان قوم ناهموار انجام می‌دهد و زمانی که مولانا دیگر به او نیازی ندارد و وجود شمس در قونیه موجب تنش است، تصمیم به رفتن می‌گیرد و گویا این سخن را با «سلطان ولد» نیز در میان می‌گذارد، اما کجا و کی را نمی‌گوید. گمان می‌رفت که اگر او بخواهد برود، مولانا را آگاه می‌کند. اما او به مولانا هیچ نمی‌گوید و اگر می‌گفت، مولانا نمی‌گذاشت که برود. شمس، مولانا را بی‌خبر می‌گذارد و «سلطان ولد» در ناگهانی رفتن شمس و بی‌اطلاع ماندن مولانا تأکید می‌ورزد. مولانا برای یافتن شمس به شام می‌رود تا زمانی که خبر مرگ شمس را دریافت می‌کند.

جناب آقای دکتر موحد درخصوص محل دفن شمس تبریزی نیز چنین بیان داشتند که برخی آن را تبریز و برخی خوی و حتی هند می‌دانند. اما دو سلطان عثمانی از بارگاه شمس در خوی دیدار کرده‌اند. بر این اساس، عثمان پاشا در لشکرکشی به تبریز به زیارت تربت شمس در خوی می‌رود و مورخ وی می‌نویسد: «مقبرة شمس تبریزی در خوی است و شکر خدا که زیارت آن مرقد شریف میسر شد».

ایشان در پایان سخنان خود با اشاره بر اینکه بعد از چاپ مقالات با سودای زیارت مرقد شمس به خوی رفتم، اما سخت پریشان و غمگین برگشتم؛ چرا که وضعیت این مزار شریف را آنقدر ملال‌انگیز یافتم که جز بر غم نمی‌افزود.

اما با اهتمام شهروندان و همت جناب آقای حجت‌ا... ایوبی، رئیس محترم هیئت مدیرة بنیاد پژوهشی «شمس و مولانا» فراخوانی برای طراحی بنای آرامگاه داده شد. از میان طرح‌های رسیده 244 طرح برای بررسی و گزینش ارائه شد و 9 معمار برجستة کشور این طرح‌ها را مورد بررسی قرار دادند و از این میان، شش طرح برتر معرفی شدند و از طراحان آنها خواسته شد تا این طرح‌ها را کامل کنند و در نهایت بنای مزار شمس از بین این شش طرح انتخاب و ساخته خواهد شد.

اینجانب این نشست را فرصت مغتنمی می‌دانم تا ضمن اعلام این خبر، امیدواری خود را اظهار نمایم تا عاشقان مولانا در تهران، تبریز، خوی و سایر جاها از این فراخوان استقبال کرده و در تکمیل طرح ساخت بنای وی بکوشند و نام نیک و ذکر خیری از خود در میان نسل‌های آینده باقی گذارند.